مسافرت تهران ، هریجان ، چالوس ...
مسافرت پاییزی امسالمون به دلایل زیادی محدود شد به سه روز که یکی از دلیلاش درسای من و البته بابایی بود آخه بابایی هم ارشد قبول شده و حسابی کارش دراومده و باید بعدازظهرا درس بخونه ، به خاطر همین مجبور شدیم امسال تو یه زمان کوتاه اونم یه جای نزدیک بریم که یه آب و هوایی عوض کنیم . تهران رفتنمون دوتا دلیل داشت که یکیش برای خانوادمون خیلی مهم بود که مفصل راجبش تو یه پست خصوصی مینویسم و یکیشم خراب شدن لنز دوربینم بود که باید میدادمش به شرکت گارنتیش برای تعمیر ، این دفم نتونستیم تهران رو بگردیم فقط تونستیم بریم اون جایی که تو پست بعدی خصوصی میگم و باشگاه بانک مسکن ، گفتم چون دوربینم لنز نداشت عکسم نگرفتم ، عوضش تو هریجان و چالوس با دوربین پسر عمت چند تا عکس گرفتم که تو ادامه میتونی ببینی.
فقط قبل از عکسای سفر این یه دونه عکسو که مال عید غدیره رو میذارم حالشو ببری
خوب
اینجا جاده پر پیچ و خم چالوسه که به نظر من یکی از قشنگ ترین جاده های ایرانه مخصوصاً الان با این درختای رنگارنگش قشنگیش صد برابرم شده
حدوداً بعد از سد دوم سیاه بیشه تو یه فرعی خاکی که ازش بری بالا به روستای زیبا و بکر هریجان میرسی
قبل از این تونل
این جاده ی خاکیه که گفتم
یه روستا تو دامنه کوهای صخره ایی که یه آبشار بلندم داره که تو فصول بارندگی پر آب میشه که از شانس بد ما زمانی که ما اونجا بودیم حجم آبش خیلی کم بود ، خیلی جای دنجی بود پر بود از سکوت کوهستان فقط هرزگاهی صدای کبک ها به گوش میخورد هوا خیلی دلچسب بود حیف که فقط به اندازه ی یه ناهار و یه استراحت کوتاه فرصت موندن داشتیم
آمـــــــااااااااا
بعدش چون بیشتر راه جاده ی چالوس رو اومده بودیم یک هوووو تصمیم گرفتیم بریم چالوس و شب اونجا بخوابیم و فرداش برگردیم خونه
و این گونه بود که اولین آب بازی یا به قول خودت آب بیزیت کنار دریا رقم خورد
اولین واکنشت نسبت به دیدن دریا ذوق زدگی بود ، خوب میشد حدس زد چون آب بازیو خیلی دوست داری به خاطر همین دل به دریا زدیو با احتیاط پایی به آب زدی ولی خیلی زود ترس ورت داشت و بعدش ترجیح دادی سنگای کنار ساحل رو جمع کنی و پرتشون کنی تو دریا .......... به این گونه
خوب
اینجام که دریاچه ولشت هستش که تو راه برگشت رفتیم و نیم نگاهی به زیباییاش انداختیم و .....
..... و پایان سفر 14هم و 15هم و 16هم آبان ماه در 21 ماهگی پسری.