خاطرات اولین سفر طولانیت پسرکم...
سوم خرداد 92 با بابایی و مامان نازی جون با ماشین خودمون راهی سفر شمال شدیم کل سفر پنج روز طول کشید و شما آقایی کردی و بامبولی در نیاوردی فقط یه خورده به خاطر شیر نخوردنت به مامانی حرص دادی خلاصشو میگم عزیزم این اولین سفرمون با شما خیلی لذت داشت البته یکمی هم سخت بود که با شیرینی شما سختیش کم رنگ شد .
پسر قشنگم اینم از عکسای سفرت ...
گل پسر تو بغل باباجونی جاده هراز روبروی امام زاده هاشم که هواشم حسابی خنک بود.
خوب اینجام که یکی از لوکیشنای سریال مورد علاقه باباییه به اسم پایتخت دو که تو راه آمل به بابل که یه دفعه به چشممون خورد. بعله گنبد وگلدسته سازی برادران فروردین(به جز ناصر)
به جز ناصرش خیلی خنده داره نـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه
واااااااااااااای بخورمت. عاشق این عکستم عسل
ویلاهای دریا کنار...
گل بین گل...
اینم از شما و عشــــــــــــــــــــقم مامان نازی جون که تو این سفر به خاطر کمک به من تو نگه داشتن شما خیلی زحمت کشید از همین جا دستشو میبوسم و آرزو میکنم که همیشه سالم باشه و سایه پر مهرش روی سرمون ابدی
رودخانه پایین سد ساری...
الهی قربون صورت مظلومت بشم که با این نگات خیلی خوردنی شدی...
اینجام که آدمو محو تماشای زیباییای قدرت خدا میکنه جنگل دو هزار تنکابنه که خیلی با شکوه بود...
این گلای زیبا هم تقدیم به همه دوستای گلمون که مارو از نظراتشون بی نصیب نمیذارن