رادمهررادمهر، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 25 روز سن داره

♥ღღ♥ رادمهر ، خورشيد بخشنده، بخشنده همچون خورشيد ♥ღღ♥

حرفاي فروردين و ارديبهشت 94 بجز سفر

1394/3/16 0:33
نویسنده : مامان رادمهر
929 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به پسر خوشگل خودم جيگر گوشم ، نفسم ، عشقم ، جيگرم ، همه ي وجودم و همه ي هستيم.

اين روزا شيرين زبوني شدي كه نگو و نپرس روزي چند بار مياي سر من يا بابا رو بغل ميكني صورتت رو ميچسبوني به صورتمون و با احساس ميگي عزيـــــــــــــــــــزم محبت.......... نكن مادر نكن من هلاك ميشماااا 

هر وقت وارد خونه ميشي به هر كي تو خونه باشه خيلي قشنگ سلام ميكني و ميگي اووبي؟

هر وقت چيزي رو كه ازم ميخواي رو بت بدم بم ميگي ميسي

و از تو مسافرت به سليقه ي خودت ترجيح دادي كه ديگه به بابات بگي بابايي جاني و اين در حاليه كه همچنان منو مامانش صدا ميكنيگریه

شمردن اعداد انگليسي رو با كمك كارتون بريني بي بي و خمير بازي خيلي زود ياد گرفتي و الان تا بيست خيلي قشنگ ميشمري

شعر abcd رو هم يه جوري ميخوني كه بيشترش رو خودت ميفهمي و من تك و توك بعضي از حروف رو ميفهمم

كلاً اين روزا دائم در حال حرف زدن و اللخصوص جيغ و داد زدني مخصوصا مواقعي كه من و بابا داريم با هم حرف ميزنيم به شدت حسوديت ميشه و انقدر جيغ و داد ميكني كه مارو كلافه ميكنيکچل.

چند وقتيه تصميم گرفتم بات بيشتر بازي كنم البته خيلي تو عملي كردن اين تصميم  موفق نبودم ، ميدونم و اين در حاليه كه از اواسط ارديبهشت سه روز در هفته به صورت پاره وقت يه جايي نزديك خونه مشغول به كار شدم و اين يعني اينكه مشغلم بيشتر شده ولي خدا رو شكر هم انگيزم و هم انرژيم براي رسيدگي به شما و خونه زندگي بيشتر شده مثلاً در رابطه با بازيامون سعي ميكنم از سايتا و كتابا كمك بگيرم و بازياي جديد رو با هم انجام بديم يه وبلاگ عالي كه خيلي تو اين زمينه به من كمك كرده اينجا ميذارم شايد بدرد يه مامان ديگه بخوره و اون اينه:artinsafaee.niniweblog.com واقعاً مديرش يه مامان صبور و با حوصلس كه لنگه نداره.اينم بگم كه طبق معمول زحمت نگهداريت تو اين سه روز با مامان نازيه كه مياد خونه ما واقعاً نميدونم چطوري زحمات بابا مامان گلم رو جبران كنم انشالله خير وسعادت دنيا و آخرت نصيبشون بشه.

خوب ديگه پر حرفي كردم ديگه بريم عكس ببينيم و اگه لازم شد بالاي هر عكس توضيحش رو مينويسم .

 

 

باغ باباجون خدابيامرز

 

 

 

 

 

اولين چرخ و فلك سواري گل پسر با دختراي دوست داشتني روستايي

اولين بادبادك بازي شما البته همش دست بابايي بود البته بادبادكمون نخواست خيلي هوا بره و همش سقوط مي كرد اينم بگم كه مهندسش من بودمزیبا

 

 

آبرنگ هاي يخ زده دست ساز من براي نقاشي دستورش رو از همون وبي كه آدرسش رو گذاشتم گرفتم

رنگ انگشتي دست ساز من كه مورد استقبال شما قرار نگرفت آخه اصلاً دوس نداري دستات كثيف بشه

و اينك پسري بعد از كوتاهي موهاش ايندفه برديمت آرايشگاه و اونجا صندلي مخصوص بچه ها داشت كه شبيه ماشين بود ، اولش شما راحت نشستي و گذاشتي موهات رو كوتاه كنيم ولي وقتي آقاي آرايشگر ماشين ريش تراش رو روشن كرد زدي زير گريه و نميخواستي بشيني ديگه ما به زور و دادن اسمارتيز يا به قول خودت اوندازين كار موهاي بلند نازنينت رو ساختيمغمگین

نقاشي روي ديوار:من تمام سعيم رو ميكنم كه نقاشي رو براي شما لذت بخش كنم 

كه خداروشكر اين شيوه رو پسنديدي چون دستت كمتر رنگي ميشه

 

 

 

 

و بعد از اينكه از ديوار خسته شدي رفتي تو دفترت نقاشي كردي

پازل اشكال دست ساز من كه ماشالله همون بار اول همش رو درست گذاشتي چون شما خيلي وقته اشكال هندسي رو بلدي اين پازل ميتونه انواع زيادي داشته باشه مثلاً ميشه ابزار آلات رو درست كرد كه انشاالله ميخوام بعداً درست كنم

 

دسته بندي برگها هم يه بازي ديگس براي ياد دادن شباهت ها

 

اينو هم براي وضعيت آب و هوا در فصل بهار درست كردم صبحا از پنجره بيرون رو نگاه ميكنم بعد راجب هواي بيرون حرف ميزنيم و بعد پسري گيره رو سر جاي خودش ميزنه

 

من عاشق اون نيمرخاي خندانتم مادر يني ميخوام اون گردوهاي سبز شده روي گونه هاتو وقتي كه ميخندي گاز بگيرم بغلبوس

 

 

و اينو هم بگم كه دوستان و ياران هميشگي پست بعدي مختص عكساي سفر آذربايجان گرديمونه پس با ما همراه باشين.

پسندها (1)

نظرات (1)

مامان محمدامین
26 خرداد 94 1:58
رادمهر قشنگ خاله خوشحالم بهت خوش گذشته عزیزم کوتاهیه موهات مبارک باشه خیلی بهت میاد عزیز دلم ایشالا همیشه به شادی و گردش