رادمهررادمهر، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 10 روز سن داره

♥ღღ♥ رادمهر ، خورشيد بخشنده، بخشنده همچون خورشيد ♥ღღ♥

بدون عنوان

1393/9/10 11:35
نویسنده : مامان رادمهر
304 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به پسري و همه دوستان گل وبلاگي

ميدونم خيلي وقته آپ نكردم ، علتشم مثل هميشه مشغله زياد و يكمم تنبلي اينجانب مي باشد.بعله ديگه وقتي تو پيري دوباره هوس درس خوندن به سرم بزنه اونم يه رشته ايي كه مدام بايد تو خونه تمرين داشته باشي اونم با يه پسر شيطون كه تا ميام دست به قلم بشم دستمو ميگيره و ميكشه كه باش برم يا اگه بش بي توجهي كنم مياد اتدهام و نقاشيامو خط خطي ميكنه بيشتر از اين نميشه ازم توقع داشت.اين چند وقت خيلي مشغله داشتم به جز كاراي دانشگاه همش درگير سرماخوردن شما گل پسر بودم البته هنوزم درگيرم ، اين دفه ي سومه تو اين يك ماه مريض ميشي ، موندم كه چرا خوب نميشي غذا نخوردنتم اعصاب و روان نذاشته واسم ، به خاطر همين بايد زودتر از شير بگيرمت تا بلكه به اميد خدا يه لقمه غذا بخوري ، امروز ميخواستم استارت از شير گرفتنو بزنم كه مامان نازي نذاشت گفت بذار مريضيش خوب بشه بعد ، منم منتظرم كه خوب بشي تا ديگه در چند روز آينده بريم واسه عملي كردن پروژه ي عظيم از شير گرفتن . ديگه يه سري حرف دارم كه مال 21 ماهگيته كه با حدوداً دو ماه تاخير مينويسم :

اول از همه تو اواخر 21 ماهگيت با كمال تعجب متوجه شدم كه شما رنگا و شكلاي هندسي رو ياد گرفتي ، تعجبم به خاطر اين بود كه من يكي دوبار اسماشونو گفته بودم اونم تو بازي اصلاً توقع نداشتم الان اين چيزارو ياد بگيري ، رنگارو كه با اسمارتيزاي رنگي و مكعباي رنگي يادت دادم و شكلاي هندسي رو هم با اسباب بازيايي كه عكسشو تو تصاوير ادامه مطلب گذاشتم يادت دادم جالبيش اينجاس كه اسماشونو هم خيلي بامزه ميگي

رنگا: آبي ، bas:سبز  ، das:زرد ، emez:قرمز ، eji:نارنجي ، epid:سفيد بقيه ي رنگا مثلاً سياه و صورتي و بنفش وخاكستري و قهوه ايي رو هم ميشناسي و نشون ميدي و خودتم تو خونه يا بيرون يا تو تلوزيون رنگاي مختلف رو ميبيني بدون اينكه ازت بپرسم ميگي و از همه بيشتر عاشق رنگ آبي هستي.

شكلاي هندسي : ababa:مربع  ،  alas:مثلث  ،  bizi:بيضي  ،  ذوذنقه و دايره و مستطيل رو هم الان يادم نيست چي ميگي

اينم بگم شمردنو تا ده تقريباً ياد گرفتي اونم با يه لهجه كش دار و بامزه ، موقع شمردنم دهنتو يه حالتي ميكني كه ميخوام درسته قورتت بدم تو عكس بالا يكم مشخصه اين عكس رو تو لحظه ايي كه داشتي ميگفتي سه گرفتم 

ديگه اينكه كلاً همه ي حرفارو كه ميفهمي هيچ حرف زدنتم خيلي پيشرفت داشته و تقريباً همه ي كلمه هاي كاربردي رو ميگي و البته جمله هاي نهايت سه كلمه ايي

يه خبر ديگه ام كه مال يه ماه پيشه اينه كه موهاتو دايي جواد كوتاه كرد. آخ تا يادم نرفته اينم بگم باز تقريباً دوماهه كه 4 تا دندون ديگم در آوردي والان ديگه تقريباً فكت پر دندوناي خوشگل موشگل شده

اگه دوس دارين بريم عكس:

رادمهر و دختر دايي قل قليش

 

 

اينجام مثلاً ژست گرفتي

 

 

رادمهر و ددو دو يار جدا نشدني در wc اختصاصي

اينا اون اسباب بازيايي بود كه گفتم و رادمهر چشم بسته جاي همشونو حفظه و با گفتن اسمشون پازلشو ميچينه

 

 

رادمهري در حال بالا رفتن از سرسره به كمك بابايي تو يه جمعه ي پاييزي قشنگ 

اينجام كه از ترست ميله رو ول نميكني

بای بای

پسندها (1)

نظرات (6)

جیران بخشنده
12 آذر 93 19:07
عزییییزم آخه چه قدر تو ماهی
فهیمه مامان فاطمه
12 آذر 93 20:53
ماشالله به اقا رادمهر گل . من که این ترم مرخصی گرفتم آی حال میده
مامان محمدامین
18 آذر 93 16:06
عزیز دلمی تو رادمهر قشنگم پارک رفتی خوش گذشت عزیز دلم؟ میگم مامانی قم زندگی میکنید؟نمیدونستم...منم برادر شوهرمینا قم زندگی میکنن شهرک پردیسان
مامان رادمهر
پاسخ
آره گلم ما قم هستيم.......آره شهرك پرديسان رو ميشناسم مام بنياديم ....... پس حالا كه تو قم فاميل دارين هر وقت اومدين اينجا خبر بده يه جوري همديگرو ببينيم
مامان محمدامین
22 آذر 93 2:14
باشه عزیزم احتمال داره بهمن ماه بیایم اگه اومدیم خبر میدم بهت دوستم خیلی دلم میخواد از نزدیک ببینمت دوستممنو تو با هم حرف بزنیم پسرامون هم با هم بازی کنن وای ینی میشه فقط مامانی کاش میتونستم تلفنت روداشته باشماگه مایل بودی برام خصوصی بزار منم برات میزارم
مامان رادمهر
پاسخ
ميام وبت جواب ميدم
مامان مریم
25 آذر 93 15:59
سلام سلام چه عجب آپ فرمودین.. خیلی اراده داری نعیمه جون درس خوندن اونم با این وروجکا خودش هنره... ایشاله هر چه زودتر رادمهرم خوب خوب شه و پروژه تونم خیلی خوب و راحت پیش بره.. عزیز قشنگ منم که مثل همیشه ناز و خوش تیپه
شیما مامان شاهین کوچولو
29 آذر 93 15:36
قربونت بشم پسر دوست داشتنی... کجایی دختر؟ کم پیدایی؟؟؟
مامان رادمهر
پاسخ
انقدر سرم شلوغه كه نگو ديگه وقت وب اومدنو ندارم