خداحافظي با شير
پسر قشنگم سلام
اومدم بگم به لطف خدا در
30 آذر مصادف با 28 صفر به طور كامل از شير گرفتمت يعني يه ماه زودتر ، علتشم اين بود اصلاً غذا نميخوردي ولي الان انگار معجزه شده و شما الان اشتهات به طور كامل باز شده . روش از شير گرفتنم اين بود كه از يه ماه قبلش شير خوردنت رو كم كرده بودم و دو هفته قبل از اتمام كاملش شير روز رو قطع كردم و فقط شبا شير ميخوردي در كل ميتونم بگم تو اين مدت 4 هفته ي اخير كه اوج بهونه گيريات بود (به جز اينكه گاهي موقعي كه فيلت ياد هندستون ميكرد منو ميزدي و موهامو ميكشيدي)خيلي گريه نكردي من انتظار بدتر از اينا رو داشتم ولي خداروشكر اين پروژه رو تموم كرديم و الان شما يه قدم تا استقلال كامل برداشتي كه اين هم منو خوشحال ميكنه و هم ناراحت ، آخه ميدوني مادري تو اين دوسال به شدت با هم انس گرفتيم و فقط تو اين حالت شير خوردنت بيشترين آرامش رو داشتي و من حسابي از اينكه تو آغوش من آروم ميگرفتي و از عطر بهشتيت بهره ميبردم خوشحال بودم .
بگذريم بريم چندتا عكس تو ادامه ببينيم:
حرف زدنت خيلي بهتر شده مثلاً قبلاً به بابا علي ميگفتي عــــــــــــــــــــــلي (همينطور كش دار) و لي الان بابا علي ميگي به مامان نازيم كه يعني يعني ميگفتي الان ميگي : ماما ني ني ني به شدت به باباعلي علاقه داري و يكسره اسمش رو به زبون مياري و حتي وقتي از خواب بيدار ميشي اول اسم اون رو مياري ماشينش رو هم خيلي وقت بود ميشناختي و هر جا مشابهش رو ميديدي داد ميزدي چي باباعلي و لي الان اگه مشابه ماشين بابا علي رو ببيني داد ميزني و با ذوق زدگي ميگي پكا باباعلي يعني پيكان باباعلي ديگه از فعلاي اومد رفت و نيست و بيا زياد تو جمله هات استفاده ميكني مثلاً وقتايي كه ميزو ميچينم ميري پشت در اتاق بابا داد ميزني بــــــــــابـــــــــــــــــــــــــــا بيا اينم بگم كه از اون موقع كه از شير گرفتن رو شروع كردم خيلي داد ميزني و كلاً معلومه خيلي عصبي شدي ، ديگه تو شعر خوندنامون همكاري ميكني مثلاً به جاي بله هاي شعر عمو زنجير باف ميگي بــــــــــ لي يه شعرم هست كه پرسش و پاسخش اينطوريه
من:تو شيطوني؟
تو:نه بابا
من:دروغ ميگي؟
تو:نه بابا
من:تو خوشگلي؟
تو:نه بابا
من:توفوضولي؟
تو:نه بابا
همينطور ادامه پيدا ميكنه
............. عاشق صداتم مادددددددر...........
تنها عكس شب چله كه امسال با 4 روز تاخير خونه مامان شعله اينا جمع شده بوديم گرفتم اينه،آخه طبق معمول همش مواظب بوديم يه وقت مهلا رو نزني يا هول ندي مخصوصاً بابا كه بنده خدا هيچي نخورد
جديداً ميتوني خودت بري اينطوري آب بخوري و بعدش ...
از غفلت من استفاده ميكني و بقيه ي آب توي ليوانت رو خالي ميكني رو زمين و من هرچي بت بگم نكن بازم اين كار بارها و بارها تكرار ميشه
بعله من يه همچين پسريم
شيشه خوردن جايگزين مم مم شد وحالا به شيشه مم مم ميگي و من موقع خوابوندت بت شيشه ميدم
خوب بخوابي گل قشنگم