رادمهررادمهر، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 10 روز سن داره

♥ღღ♥ رادمهر ، خورشيد بخشنده، بخشنده همچون خورشيد ♥ღღ♥

خبر فوری ...

1392/8/5 21:53
نویسنده : مامان رادمهر
291 بازدید
اشتراک گذاری

دیروز تو سن 9 ماهو 17 روزگیت برای اولین بار تونستی از حالت خوابیده خودت به تنهایی بشینی و این کارو دوست داری و تا من شما رو روی شکم میخوابونم که مثلا بت تمرین چار دست و پا رفتن بدم دنده عقب میگیری و پاهتو به زور زیر شکمت جمع میکنی و میشینی

کارای دیگه که یاد گرفتی اینه که سینه خیز میری بشرط اینکه جلوت مکعبای رنگیتو روی هم بچینم و شمام برای خراب کردن برجی که من درست میکنم با تلاش زیاد میای و اونارو خراب میکنی هرچند که دیگه فکر کنم یاد گرفتن سینه خیز رفتن و چار دست و پا شدن برات بی معنی باشه چون فکر کنم همین روزاس که راه بیوفتی آخه یکی دو روزه میبینم میتونی بدون کمک چند ثانیه سرپا بایستی و تو همین حالت یکی دو قدم بر میداری و لبه مبل رو میگیری و یکم راه میری هر چند که خیلی دوست داشتم چار دست و پا رفتنتو ببینم چون بچه ها تو این حالت خیلی بامزه میشن

دیگه اینکه جدیدن  اگه دعوات کنیم مثلاً موقعی که خیلی داد میزنی بت بگیم إ إ إ إ إ یا نکن بلافاصله جوابمون با یه داد بلندتر میدی به قول بابات خدا آخر عاقبتمونو با شما ختم به خیر کنه

دیگــــــــــــــه ... چند وقتیه وقتی تو ماشین هستیم یکی از سر گرمیات اینه که دکمه بالا بر شیشه ماشینو میگیری و شیشه رو میدی بالا هر دفه من شیشه رو پایین بکشم شما باید فوراً شیشه رو بدی بالا حالا موقع شستنت تو روشویی بر عکس عمل میکنی یعنی دسته ی شیر آبو میگیری هی میدی پایین منم بت میگم رادمهر نکن تو دوباره یه داد به نشونه ی اعتراض میزنی و کار خودتو تکرار میکنی

از دیروزم یه صدای خاصی با دهن بسته در میاری که جالبه مثل وقتی که سق آدم بخاره و بخواد با انتهای زبونش سق بزنه شمام پشت سر هم اون صدارو در میاری

باز دیروز یه کار بامزه میکردی که بد نیست اینم به عنوان یادگاری بنویسم کلاً دیروز روز شکوفایی استعدادات بود خلاصه کتابت تو جاکتابی میز جلوی مبل بود شمام کنارش وایساده بودی بعد چون میز روش شیشس فکر میکردی کتابت رو میزه و همش میخواستی با دستای کوچولوت کتابو از رو شیشه برداری هی تلاش میکردی ولی متوجه نمیشدی که کتابت زیر شیشس نه روش 

عکسای جدیدت با عکسای توی عروسی احمد پسر داییم رو حتماً تو اولین فرصت برات میذارم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مریم الیاسی
6 آبان 92 17:54
مامانش از طرف من آقا رادمهرو ببوسش حسابیا


چشم حتما عزیزم
زهرا
6 آبان 92 22:42
ببخشید که زیاد سلیقه ندارم
عکس گل پسرتون رو گذاشتم تو گالری خوشحال میشم ببینید و نظرتون رو بگید.


اختیار دارین عزیزم خیلیم خوب بود
مامان فاطمه
8 آبان 92 11:30
مبارکه انشالله به زودی خبر تاتی کردنشو بزاری


ممنون از دعای خیرتون
مامان آندیا
8 آبان 92 14:53
عزیزمممممممممممممممممممممم
خاله جیگرتو بخوره، نفسی نفس.
خیلی دوست دارم


قربون خاله مهربون با آندیای جیگرم بشم مرسی
مریم الیاسی
16 آبان 92 0:13
واااااااااااییییییییی مامان نعمیمه از طرفه من حسابی آقا رادمهرو بوسه بارونش کن
مامان رادمهر
20 آبان 92 10:01
سلام مامانی.این چند وقت نبودم رادمهرجون ماشالله خیلی بزرگ شده و تغییرات زیادی داشته.خداروشکر.تبریک واسه دندونای نازش.تبریک واسه نشستنش.یه ماچ آبدار ازش بکن.