عکسای ماه یازدهم...
قبل از اینکه عکساتو بذارم ورودت به دوازدهمین ماه زندگیتو تبریک میگم انشالله صد ساله بشی نازنینم ، چیزی تا یک ساله شدنت نمونده قشنگم و من همچنان مات و مبهوت گذشتن این یک سال با تو بودنم ، چه روزایی بود پر بود از لحظه های شیرین و حسای قشنگ عاشقی با تو که سرشار از عطر بهشتی تنت و نفسهات بود ، همینطورم لحظه هایی سخت و پر از دلهره های مادرانه البته مادری بی تجربه مثل من.
عشقم میخوای بدونی عاشق چیاتم؟؟؟؟؟
عاشق وقتیم که آروم و راحت سرت رو بازومه و تو خواب نازی و منم صورتمو نزدیک صورت مخملیت میارمو نفس های تو رو بو میکشم
عاشق خنده های از ته دلتم که شنیدنش منو به بهشت میبره
عاشق دیدن بزرگ شدن لحظه به لحظت و پیشرفتاتم که دیدنشون هر بار به من شور و هیجان میده
دیگه عاشق صورت کوچولو و با اون چشمای درخشان تیله ایتم که هر وقت بم زول میزنه دلمو میبره
و دیگه کلی میگم عاشق همه ی حرکاتت ، رفتارتت ، هیکلت از نوک سر تا نوک پاتم مادر
عاشـــــــــــقتـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم
عکسا تو ادامه ی مطلبه
اینجا خونه ی عمو عباسه و این کامیونم که صاحبش شدی مال مهدیه
اینجام خونه ی مامان شعله ایناس
پیشی کوچولوی من بعد حمام
این عکسم مال حدوداً یک ماه پیشه تو این عکس نشون میده از اون موقع تا حالا چقدر لاغر شدی عزیزم
اینم چند نمونه از شیطنتای شما
نگا اصلاً دیگه وای نمیسی که ازت عکس بگیریم اینجا داری از دست بابا فرار میکنی اونم با همون دادایی که قبلاً توضیح دادم
بالاخره رضایت دادی ولی اینجوری
اینجام قصد کشیدن رومیزیو داشتی که من نذاشتم
دوران نقاهت من در خونه ی مامان نازی اینا (یه روزشم زهرا اومد اونجا که حسابیم باش بازی کردی و بش خندیدی)
ای کوچولوی سرتق من ..... از اینکه کسی تو رو تنگنا بذاره متنفری خودت ببین اینم نمونش
اینم از پای دردناک بنده در آتل که توجه شما رو به خودش جلب کرده
رادمهر ماستی من
یکی از عادتات اینه که حتماً موقع خواب باید یه پتوی نرمو بغل کنی یا به صورتت بچسبونی علتشو نمیدونم ولی اینو میدونم که بدون پتوی نرم و آهنگ گنجیشک لالا خوابت نمیبره ، اون شبیم که خونه ی مامان نازی اینا بودیم پتوتو نیاورده بودم و روت یکی از پتوهای ملافه دارو انداخته بودم چون پتوت نرم نبود برای خوابوندنت منو تا ساعت یک و نیم رقصوندی مگه میخوابیدی همش نق میزدی بالاخره من فهمیدم قضیه چیه و بعد از عوض کردن پتوت شما اول انو مثل گربه یه بار مالیدی به دماغ و دهنت بعدش به راحتی خوابت برد ، مامان نازیم که این صحنه رو دید میگفت توی نیم وجبی چقدر ادا داری آخه
اینم از لحظه ی با شکوه اولین قدم برداشتنات نفسم(همینطور تو این عکس یه نمونه از تغییر دکوراسیون ویژه منزل بچه دارا رو میتونی ببینی همه جا با پتو و بالشت پوشیده شده )
بدون شرح: