رادمهررادمهر، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 10 روز سن داره

♥ღღ♥ رادمهر ، خورشيد بخشنده، بخشنده همچون خورشيد ♥ღღ♥

14 ماهگی ماه شب 14 من ...

1392/12/16 3:31
نویسنده : مامان رادمهر
485 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسر قشنگم 14 ماهه شدنت پیشاپیش مبارک از خدای مهربون فقط آرزوی سالم و صالح شدنت رو دارم وبس . اول از همه به خاطر دیر آپ کردن وبت معذرت میخوام آخه بدجوری تنبل بی حس و حال شدم به هوای درس خوندن هیچ کاری نمیکنم اما برای درس خوندنم حس ندارم امیدوارم با اومدن بهار و با حال و هوای پر شوری که داره حال منو هم عوض کنه و بشم یه مامان پر انرژی که همه ی وقتشو با گل پسرش کارای مفید میکنه وسایل لازمشو هم خریدم و میخوام اگه خدا کمک کنه و خودتم همراهی کنی بات زبان انگلیسی کار کنم فعلاً با شعرای siimply kids شروع کردم و چون بالا و پایین پریدنو نانای کردن چاشنیش میکنم ازش لذت میبری بی بی انیشتینم که چند ماهی هست بعضی فایلاشو میبینی امیدوارم تاثیر داشته باشه البته من اصلاً نمیخوام بت فشار بیارم فقط با روش play and learn english کار میکنیم مطلب رو کوتاه کنم که کلی عکس و توضیح از این ماه دارم که اولش رو با خبر کچل کردن شما آغاز میکنم بعلــــــــــــــــــــــــــه رادمهر کچل شد..........حالا اگه مشتاق دیدن یک عدد پسر خوشگل اما کچل هستین بفرمایین ادامه مطلب...

مامانی نمیدونی چقدر از این کارم پشیمون شدم آخه موی بلند بیشتر بت میومد هر چند الان دیگه به این چهره ی نازتم عادت کردم

 

before:

یکی از علاقه مندیات اینه که هر کی نماز میخونه مهرشو بر میداری و الفرار ، یه بار منو به این مصیبت دچار کردی آخرش با چه بدبختی دستمو بردم تو کشویی که پشتم بود از توش یه کاغذ برداشتم و سجدمو انجام دادم (تو این عکس خوشحالیت به خاطر مهریه که تو دستته)

بدون شرح:

 

رادمهر در حیاط با صفای خونه ی پدری من

 

 

یک روز تعطیل و گردش دو نفره ی من و پسری در محوطه ی مجتمع:

 

 

 

 

 

 

امان از لحظه ایی که دماغ کوچولوت خورد به لبه ی تیز کامیونت و خونین و زخمی شد ، مادری وقتی دماغت رو اینطوری دیدم انگار دلم از جا کنده شد 

رادمهر و بازیاش :

 

 

 

 

یکی از بازیایی که از بابایی میخوای بات بکنه زدن توپ به دیواره خودت میری توپ رو میاری میدی به بابایی و بابا این کارو انجام میده و شما غش غش میخندی

اینجام در حال درخواست کردن از بابایی هستی یه بازی دیگه که از بابا میخوای برات بکنه اینه که میری عروسکای حیوانیت رو میاری میدی به بابا که برات نمایش عروسکی بده تا یادم نرفته بگم که تو بین اسباب بازیات گربه رو میشناسی و وقتی بت میگم گربه چی میگه میگی aoooooo از بقیه ی پیشرفتای کلامیتم بگم که از اول این ماه شروع کردی حرف زدن البته به زبون خودت که اصلاً من از معنیشون سر در نمیارم هر وقت چیزیو ازمون بخوای بگیری کلمه بده رو خیلی واضح میگی من که مطمئنم از روی آگاهیه چون اکثر موقعها تو جای خودش تکرارش میکنی ولی بابایی میگه اتفاقی میگی ، دیگه هر وقت آب بخوای باز با همون زبون یه چیزی مثل بودی بودی میگی و اشاره میکنی به آشپزخونه و من با اشاره ایی که میکنی میفهمم چی میخوای و وقتی بت میگم آب میخوای؟ میخندی همینطور اگه خوابت بیاد میری به پتوت اشاره میکنی و کلمه لالا رو قشنگ ادا میکنی تا یادم نرفته اینم بگم که عاشق ددر رفتنی و همش به در ورودی اشاره میکنی و میگی د د امروز که باز این درخواست رو داشتی و منم به حرفت بی توجهی کردم خودت رفتی کاپشنتو آوردی و باز گفتی دد و منم کلی از این بابت ذوقیدم و بردمت تو محوطه تازه یه بار وقتی که بت گفت بریم نماز بخونیم  رفتی سراغ  سجاده منو حسابی شگفت زده کردی 

خنده های موقع توپ بازی با بابا:

گریه ی بعد از خنده

 

 

عاشق کشیدن سیمای پشت کامپیوتر و کشیدن کیبورد و موسی به محض ورودت به اتاق بهشون حمله میکنی

پسری در حال تماشای بی بی انیشتین

یه روز شاد در خونه ی ننه جون و دیدن فاطمه خانوم شیرین زبون(اینجا فاطمه خیلی با مزه داشت مثلاً نماز میخوند و تو با بلند شدن و سجده رفتن فاطمه غش غش میخندیدی)

فاطمه ی خوشگلم هر حا هست آرزو میکنم سالم و شاد باشه انشالله

اولین باری که قلم رو درست تو دستت گرفتی: (شاید یکم دیر شده آخه بابایی منو از این کار منع کرده میترسه برات خطر داشته باشه ولی این بار با دور دیدن چشم بابایی و مراقبت من دست به قلم شدی)

اینم حاصل کارت گلکم که برات یادگاری نگهش میدارم

لالا لالا گلم لالا

الان که نوشتن این پست تموم شد ساعت سه و نیم شبه و شما و بابایی تو خواب نازید

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

شیما مامان شاهین کوچولو
17 اسفند 92 12:00
وای خدای من پسر نازمون فشن کرده.... ای قربونت بشم من مامانی ما هم احتمالا بعد از عید شاهینو کچل کنیم من اصلا دوست ندارم اما بابای شاهین سرسخت واسه این کار مصممه اما به نظرم موهای رادمهر خیلی زود بلند شدن .. راستی چه جالب شما کیش زندگی میکنید؟ خوش بحالتون خیلی باید باحال باشه رادمهر جونمو ببوسید
صوفی مامان رادمهر
17 اسفند 92 16:01
مامان رادمهر دکتر هلاکویی می گه نه گفتن به بچه یه کارت زرده که فقط چند تا در اختیار شماست و در روز خیلی خیلی کم می تونین ازش استفاده کنین... اگه رادمهر گلمون داره به خودش آسیب می زنه اگه داره به کس دیگه ای آسیب می زنه شما از کارت زردت استفاده کن. ببین من تو خونه هیچ دکوری نذاشتم بمونه همه رو حتی آینه شمعدونم رو جمع کردم، گلدونا رو کلا جمع کردم خلاصه هر چیزی که حتی یه کوچولو ازش احساس خطر می کردم که تا می شه از کارت زردام استفاده نکنم همیشه یه قابلمه واقعی با کفگیر چوبی و اینا بهش می دادم که اون حس کنجکاوی اش از ظروف خونه هم ارضا بشه. رادمهر گل شما باهوشه هر چی کنجکاوتر باهوش تر تا می تونیییی امن کن و در بعضی مواقع که مجبوری از کارتات استفاده کن... ولی انقدر نگو که اعتماد به نفسش از بین بره. من به رادمهر می گفتم به گاز دست نزن گاز دوست بچه ها نیست بعد ادای صدای گاز رو در میارم که می گه رادمهر من دوستت نیستم برو این کار درمورد رادمهر من جواب داد شما هم امتحان کن ... حالا هر چی رو می گم دست نزن می پرسه دوست بچه ها نیست؟ خدا براتون حفظش کنه. امیدوارم کمکی کرده باشم
شیما مامان شاهین کوچولو
18 اسفند 92 0:24
سلام به مامانی گل عزیزم دوربین جدید مبارکهههه... بله عزیزم چراکه نه. میتونی مثل عکس شاهین بگیری این چ حرفیه... حتی میتونی از ایدههای قشنگتری الهام بگیری... شما الان دیگه بااین دوربین میتونی کلی عکسای با کیفیت بگیری فقط بایستی یکم وقت بزاری تا دیاف و سرعت دستت بیاد.... فردا واست تو خصوصی تا جایی که بتونم در مورد دیاف و سرعت توضیح میدم
نی نی عسلک
18 اسفند 92 0:53
موی کوتاه خیییلی بهت میاد رادمهرجون.یه مرد حسابی شدیا.
fatemeh
20 اسفند 92 13:10
ای جونم کچلشم خوشگله رادمهرجون
mamane mahya
21 اسفند 92 12:25
salam khale gol pesar ziyadi kachal nashode behesh miyad naz shode aksashamm khob shode sheytanata male hame bachahast fadat
مامان مریم
24 اسفند 92 17:18
عشقم چقد آقا شدی ...موی بلندشو بیشتر دوس داشتم ولی اینجوریم خوشگله تازه تا چشم هم بزنی بلند میشه مث اولش...گریه شم خیلی خوردنیه الهی دورش بگردم
فاطمه مامان امیر علی
24 اسفند 92 21:40
عزیز دلم مبارک باشه کوتاهی موهاش ...بابای امیر علی هم همش می خواد کچلش کنه من فعلا نذاشتم راستی مگه می خوای بری مکه؟ من فروردین 90 رفتم خیلی خوب بود
مامان محمدامین
26 اسفند 92 1:49
سلام عشقم...وای با موهای موتاه خیلی خوردنی شدی ورووجک خالهعزیزم شما هم خسته نباشی از خونه تکونی میدونم که همه خانوما مشغول کار خونه هستن شدید مامانی الان قد و وزن عشقم چقدره؟خیلی لاغر نشون نمیده من معمولا هر چیزی برای پسری درست میکنم خیلی دوست داره و خدارو شکر غذایی نیست که بدش بیاد...من از خیلی وقت پیش بهش از غذای سفره میدم یعنی هر چی که خودمون دوست داریم... و اون هم استقبال میکرد از همون اول ولی خب ماکارونی و پاستا رو به شدت دوست داره. برای درست کردن پاستا من اول ماکارونی شکلی رو میریزم تو اب جوش وقتی که ابکش کردم موادی رو که از قبل اماده کرده بودم رو لابه لا میریزم تو یه ظرف پیرکس یعنی اول مقداری ماکارونی بعد مواد و بعد اون به دلخواه پنیر پیتزا (که خب محمدامین با پنیر خیلی بیشتر میخوره)رو میریزم و بعد دوباره ماکارونی و به همین ترتیب... بعد اون ظرف رو داخل ماکروفر یا تستر یا فر یا هر چیز دیگه ای میذارم به مدت 5 یا 10 دقیقه که فقط پنیر روش آب بشه...الان پاستا آمادست.راستی موادش هم مثل مواد ماکارونی درست میکنم با این فرق که توش رب نمیریزم و فقط زردچوبه میریزم برای رنگش.خیلی خوشمزه میشه خانومی تو موادش حتما سبزیجات معطر هم بریز. راستی یه مدل میان وعده هم بهت میگم خیلی خوبه جتما بهش به عنوان عصرونه بده...مقداری حبوبات رو از قبل خیس کن و بزار کاملا بپزه،حبوبات مثل لویا قرمز و لوبیا چیتی که بچه میتونه با انگشتاش بخوره،و در ظرف دیگه ماکارونی شکلی رو بپز و آبکش کن ولی نمیخواد دم کنی همونجوری خوبه براش پر از نشاستست... به ماکارونی ها کمی نمک و روغن بزن و در ظرفی کوچک ماکارونیهارو با اون جبوبات و سیبزمینیهای آبپز و قطعه قطعه شده قاطی من بزار جلوش خودش بخوره خیلی براش خوبه هم مقویه هم چاق کننده... امیدوارم کمکت کرده باشم دوستم
mamane mahya
26 اسفند 92 12:01
بهار با گلهایش ، و سال نو با امید هایش این عید با امیدهایش بر تو ای عزیز ترینم مبارک . .