رادمهررادمهر، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 11 روز سن داره

♥ღღ♥ رادمهر ، خورشيد بخشنده، بخشنده همچون خورشيد ♥ღღ♥

یه مسافرت کوچولو ...

1392/11/30 20:47
نویسنده : مامان رادمهر
431 بازدید
اشتراک گذاری

هفته ی پیش سه شنبه به قصد دیدن اقوام بابایی با همراهی بابا سعید و مامان شعله به سمت تهران حرکت کردیم و رفتیم خونه ی عمه ی بزرگت و تا جمعه بشون حسابی زحمت دادیم - خواهر شوهر عزیزم از اینجا بهتون سلام میکنم و تشکر به خاطر زحمتایی که این چند روز بهتون دادیم 

دیگه اینکه به آرزوم که داشتن یه دوربین عکاسی حرفه ایی بود رسیدم حالا دیگه همش ازت عکسای با کیفیت میگیرم دیگه خیالم راحته که میتونم لحظه های دوست داشتنی کودکی تو رو که دیگه هیچوقت تکرار نمیشه با کیفیت ثبت کنم تا هر وقت بزرگ شدی و من دلم برای این روزا تنگ شد بیام بهشون نگاه کنم.

دیگه بقیه توضیحاتو بالای عکسا تو ادامه مطلب میدم:

 

چهارشنبه تولد عمه جون بود و مام براشون یه تولد کوچولو گرفتیم انشالله 120 ساله بشن و سایه ی پر مهرشون از سر ما کم نشه

ایشونم که نیکا خانومی (دختر عمه ی گرامی) هستش تو سن 5 سالگی

رادمهر شیطون در حال بازی با حلقه - از شیطونیات بگم که هر کجا رفتیم از دست فوضولیای شما مجبور بودیم براشون تغییر دکوراسیون بدیم و همش مواظب شما باشیم به خاطر همین کلی خسته شده بودم و کفریعصبانی

اینجا دیگه خونه ی عمه ی سوم باباییه که خیلی خانوم مهربون و خوش قلبیه البته همه ی عمه های بابایی و صد البته عمه جونییای خودتم همینطورین همشون مهربون و دوست داشتنین و شما رو خیلی دوست دارن 

ماشالله به قدرت بدنیت مامان جون من موندم تو با این جسه ی کوچیکت چطوری اون کیف به این سنگینی رو بلند میکنی؟؟؟؟ سوال

کیمیا خوشگله نوه ی عمه ی بزرگ بابایی که حسابی عاشقت شده بود و هر جا میرفتی دنبالت میومد

روز آخر سفر یعنی جمعه رفتیم سر خاک عمو رشید (عموی بابایی) تو جاده ی چالوس ایشونم هنوز یک سال نشده که فوت کردن روحشون شاد باشه انشالله - اینجا منظره ی روبروی  مزارشونه و قبرشون روی یه تپه اس 

 

بعد از اینکه از سر خاک برگشتیم رفتیم یه جایی تو همون جاده چالوس نشستیم و ناهار خوردیم و یکم کوهنوردی کردیم هوام که عالی بود و حسابی بمون خوش گذشت 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

مامان فاطمه
30 بهمن 92 23:16
به به . همیشه به گردش انشالله . دوربین نو هم مبارک . انشالله باش عکسای ایران گردی و جهان گردی با رادمهر کوچولو رو بندازین و ما کیف کنیم . خیلی جیگر شده پسرت . از طرف من بچلوووونش
مامان آوا
3 اسفند 92 10:53
دوربین نو مبارک همیشه به سفر. رادمهر جون بهت خوش گذشت عزیزم
♥مامان متین جون♥
4 اسفند 92 15:46
همیشه ب گردش و خوشی رادمهرجون پیش ماهم بیاین.خوشحال میشم دوست شیم وتبادل لینک داشته باشیم...منتظر خبرهستم
فاطمه
6 اسفند 92 12:14
همیشه به تفریح...دوربینتم مبارک باشه امیدوارم باعث ثبت خاطرات شیرین بشه براتون
مامان آندیا
6 اسفند 92 16:32
عسل خاله روز به روز نازتر می شی، مامانت روزی چند بار تورو می خوره. من که عاشقتم عزیزم
♥مامان متین جون♥
6 اسفند 92 21:49
اینم یه یادگاری واس رادمهر گلم مرسی که اومدی پیشمون..
فاطمه مامان امیر علی
11 اسفند 92 15:21
سلام پسر منم 6 دی 91 به دنیا اومده با اجازه من شما را لینک کردم خوشحال میشم شما هم به ما سر یزنید و دوست باشیم
مامان رادمهر
پاسخ
سلام عزیزم اختیار دارین منم خوشحال میشم دوست گلی مثل شما داشته باشم
صوفی مامان رادمهر
13 اسفند 92 14:42
رادمهر خیلیییی شیرین و خوشمزه ای به خدا عزیزکممم... اوخ جونم دوستت دارم پسر قشنگم
مامان رادمهر
پاسخ
قربون شما خاله ی مهربون .... مام دوستون داریم خیلی بخدا
نی نی عسلک
18 اسفند 92 0:57
همیشه به گردش.چقدر هم خاطرخواه داری!
مامان مریم
20 اسفند 92 17:51
مبارک باشه عزیزم ایشاله به همه ی آرزوهات برسی...اینقدم رادمهر تو این لباس جیناش خوردنی میشه که دلم میخواد قورتش بدم..از طرف من یه عالمه بچلونش