اتفاقات و پیشرفت های گل پسری در 17 ماهگی ...
جگر گوشه مامان سلام اول از همه 17 ماهه شدنت مبارک همینطور هشتمین دندونت ، دیگه برای خودت مردی شدیا البته یه مرد شیطون و فوضول که با دادا و جیغای بنفشش میخواد وجودشو بمون ثابت کنه اتفاقی که اول این ماه افتاد این بود که بالا و پایین رفتنات از مبلا خیلی خطرناک شده بود و من هر بار که روشون ورجه وورجه میکردی از ترس دلم میریخت و آخرش اتفاقی که نباید میافتاد افتاد و شما با سر از روی مبل افتادی خدارو شکر با ضرب نخوردی زمین و زود گریت بند اومد همون موقع با بابایی تصمیم گرفتیم مبلا رو برعکس کنیم تا دیگه نتونی بری روشون و اینطوری شد که دیگه به خاطر سلامتی شما این دکور جدیدم به خونه اضافه شد و ما دیگه باید روی زمین بشینیم
اتفاق بعدی و البته بدی که افتاد این بود که شما دو هفته به خاطر یه ویروس تب و سرفه های شدید و آبریزش بینی داشتی که خدا روشکر دیگه خوب شدی
این ماه یه سفر کوتاه به اندیشه و آشتیان (باغ عمه) داشتیم که مخصوصاً آشتیانش خوش گذشت ، دوربین نبرده بودم عکسی از این سفر ندارم
چندتا کلمه جدیدم به دایره ی کلماتی که میگی اضافه شده اخیراً هم از پکیج کودک نخبه کمک گرفتیم و تاثیرش رو دو سه روزه روت گذاشته و شما سعی میکنی کلماتی که گوینده میگه رو تکرار کنی و وقتی به قسمت حیواناتش میرسیم صدای مرغ و گاو رو خیلی قشنگ در میاری کلمه های جدیدی که این ماه یاد گرفتی میگی اینان:
اولیش که باعث ذوق زدگی شدید من میشه اینه که دیگه ترجیح میدی به جای نَنه به من مامان بگی ، نمیدونی وقتی منو صدا میکنی چجور دلمو میبری
دومیشم اینه که وقتی ازت میپرسیم چه خبر؟ جواب میدی و میگی hechi
دیگه اینکه به حمام میگی amme
والبته به عمه جوناتم عمه میگی
اگه ازت سوالی بکنیم که جوابت مثبت باشه سرت رو به حالت بله پایین میاری و به جای بله میگی هاتیسیس
ایناش :::::: ایناهاش
علی :::::: علی
neni :::::: نی نی
abzi :::::: سبزی
کلمه هایی که از dvd های کودک نخبه یادگرفتی :
نک :::::: عینک
الولک ::::: عروسک
نی نی :::::: سینی
خس :::::: خرس
گا :::::: گاو
جوجو :::::: مرغ(کلاً به همه ی پرنده ها میگی جوجو)
یه کار جدیدم که میکنی اینه که یاد گرفتی بمون اخم میکنی بعد که ما بت اخم میکنی شروع به خندیدن میکنی آخخخخخخخ نمیدونی وقتی که اخم میکنی چقدر خوردنی میشی عســــــــــــــــل
بریم یه چندتا عکس از این ماه تو ادامه ببینیم
رادمهر با عشقش پتو
دکور جدید خونمون
عشقمی ، جونمی ، عمرمی ، نفسی ، همه کسی ...
امان از وقتی که به در یخچال پیله کنی امانمدام باز و بستش میکنی اگرم صندلی جلوش بذارم صندلی رو چپ میکنی
وای خدا گازو که نگو وقتی یکی از شعله ها روشن باشه دقیقاً میدونی کدومه و میری همونو میبندی حالا هر چی بگم داغ جیز نکن نـــــــــــــــــــــــــــــــــــه فایده نداره
اینم مثلاً کابینت امن برای ارضا شدن حس کنجکاویته
اینم همون اخمیه که الکی بمون میکنی
و بعد از اینکه ما هم بت اخم میکنیم طاقت نمیاری و سریع سرت رو بالا و پایین میکنی و میخندی که ما هم بت بخندیم
از غذا نخوردنت چی بگم که دلم خونه ، خدا میدونه که چقدر حرص میخورم وقتی هر چی که برات با کلی شوق و ذوق درست میکنم یا اصلاً دهنت رو باز نمیکنی یا اگه یه قاشق به زور بذارم تو دهنت همشو تف میکنی ، میخوای خودت غذا بخوری چند بار امتحان کردم غذات رو گذاشتم جلوت و شما هر بار اولین کاری که میکنی اینه که غذات رو از تو بشقابت میریزی بیرون ، غذا نخوردنت واقعاً برام شده یه معضل و همش ناراحتم
دو تا کار دیگم که تازگیا میکنی اینه که میای جلوی بابات و پشتت رو بش میکنی بعد دستش رو میگیری و با زبون خودت یه چیزی میگی : منظورت اینه که تو رو بذاره روی کولش و راه بره
دومیشم اینه که هر وقت بخوای توجهمو به خودت جلب کنی انگشتت رو تو سوارخ مثلاً dvd میکنی و یه صدای مخصوص مثل آمبولانس در میاری بعد که میام پیشت میگم چی شده انگشتت رو در میاری و میخندی یعنی این موقع میخوام بچلونمتاااااااا