آی واسکنــــــــــــــــم...
مادری ، چهارشنبه برای زدن واکسن شیش ماهگیت با بابا علی رفتیم درمانگاه این دفعه دلم قرص تر شده بود من خودم بردمت تو آخه دفه های پیش مامان نازی اینکارو میکرد فک کنم بعد از وصل کردن سرم که چند وقت پیش بود ، شجاع تر شدم. خلاصه یکم گریه کردیو منم تا بغلت کردم گریت بند اومد تو خونه هم برخلاف دفعه های قبل اصلا گریه نکردی- قربون پسرم بشم که انقد شجاع شده
چکابتم کردن خداروشکر همچیت (منظورم قد و وزن و دور سرتم )خوب بود.
راستی وقتی بچه بودم به واکسن میگفتم واسکن، هر وقت بم واکسن میزدن هیچکی جرعت نمیکرد به من نزدیک بشه اگه مثلا داییا بم دست میزدم داد میزدم میگفتم آی واسکنــــــــــــم
اینم یه خاطره از کودکیای مامانت
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی