رادمهررادمهر، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 9 روز سن داره

♥ღღ♥ رادمهر ، خورشيد بخشنده، بخشنده همچون خورشيد ♥ღღ♥

سیصد و شصت و پنجمین روز حضور تو ...

1392/10/18 22:11
نویسنده : مامان رادمهر
266 بازدید
اشتراک گذاری

به نام الله

  امسال وقتی.....تو روز تولدت......هزاران شهاب به سمت زمین هجوم آوردن
از خودم  پرسیدم چه اتفاقی افتاده که آسمونیا میخوان خودشونو به زمین برسونن؟....
و فهمیدم اونا به پیشواز حضور مسافری میان که زمینو
با گامهای مهربونش نوازش کرد تا سفرشو از خودش به خدا شروع کنه .... تولدت مبارک .... داره بارون میاد خوب که نگاه کردم.... هوا که ابری نبود... اون فرشته ها هستن که دارن گریه میکنن...... آخه یکی ازشون کم شده مهربون ترین .... تولدت دوباره مبارک ....

  قشنگ ترین صدای زندگی تپش قلب توست
با شکوه ترین روز دنیا تولد توست پس برای
من بمان و بدان که عاشقانه دوستت دارم عزیزم به اندازه تمام کسانی که نمیشناسم دوستت دارم و سبدی از گلهای یاس و پونه با یه آسمون ستاره تقدیم تو به خاطر تولد زیبایت.... تولدت هزاران بار مبارک .

سلام نور چشم من ، پاره  ی تن ، سلام جگر گوشه سلام همه ی هستی من امروز زادروز توست . تو که حضورت تو زندگیم مثل مهر خورشید بخشنده سینه ام را پر از حس پر مهر و گرم مادری کرد .روز میلادت و لحظه ی رویای حضورت تو آغوش من یعنی اولین دیداری که ماه ها بود بی طاقتم کرده بودبرام مثل عروج بود و انگار که من رو از عالم بچگی و بی خیالی و سرخوشی ها برد به عالم پر دغدغه ،  پر مسولیت و از خود گذشتگی مادری عالمی که محرک اصلیش فقط و فقط عشق بود و بس.

سیصد و شصت و پنج روزی که گذشت پر بود از لحظه های خوب و تکرار نشدنی و گاهی سخت گاهیم  تلخ که یادشونم منو اذیت میکنه و اصلاً دوست ندارم بشون فکر کنم ، خوب هاش مثل لحظه های آسمونی خندین های تو ،لحظه های رنگارنگ بازی کردن با تو ، لحظه های شیرین و دلنواز شنیدن حرف ها و آواز های تو و لحظه های هیجان انگیز دیدن پیشرفت های تو که از همه هیجان انگیزتر برای من دیدن برداشتن اولین قدم های تو بود عزیز دل اصلاً باورم نمیشه تا دو ماه پیش حتی سعی نمیکردی چهار دست و پا بری ولی یه دفه شروع کردی به گرفتن مبل ها و خیلی زود تونستی تو راه رفتن مهارت پیدا کنی و الان به حدی به این کار علاقه داری که نمیشه حتی یه لحظه هم متوقفت کرد حتی برای غذا خوردنم یه قاشق میخوری یه دور ، دور سفره میزنی و میای یه قاشق دیگه غذا میخوری و دوباره میری و این کار رو بار ها و بارها انجام میدی و منم بارها و بارها میخوام دورت بگردم عشقم ، لحظه های سختم که دیدن گریه های مدام تو بود که ماه های اول زندگیت امانم رو میبرید و همینطور بی خوابی های گاه  و بیگاهت برای یه مامان تنبل مثل من سخت بود ، لحظه های تلخم که گفتنش فقط باعث آزار میشه رو پس کلاً ولش کن

دلبرکم میدونی؟! ... همه ی تلاشم برای نوشتن حس هام اینه که کاملاً درک کنی تو دلم سر خواستنت چی میگذره پس وقتی میگم دوست دارم ازت خواهش میکنم این جمله رو ساده نگیر چون این جمله چکیده ی دنیایی از عشق و علاقه ی من به توست پسرکم .

تو این روز عزیز اول از همه خدارو به خاطر بزرگترین عطاش یعنی حضور تو شکر میکنم تا ابد ، و از ته دلم ازش میخوام که همیشه تنت سالم باشه و عمر طولانی و پر برکت بت عطا کنه.مادری ، تنها نصیحتم به تو اینه که برای رضای خدا زندگی کن حتی وقتی فقط نفس میکشی.



 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

مامانی درسا
19 دی 92 1:53
چه لطیف است حس آغازی دوباره ، و چه زیباست رسیدن دوباره به روز زیبای آغاز تنفس... و چه اندازه عجیب است ، روز ابتدای بودن! و چه اندازه شیرین است امروز... روز میلاد... روز تو! روزی که تو آغاز شدی! تولد مبارک
مامان رادمهر
پاسخ
ممنون خانومی
مریم الیاسی
19 دی 92 23:13
تولدت مبارک آقا رادمهر
مامان رادمهر
پاسخ
ممنون عزیزم
مامان آوا
21 دی 92 9:24
دلت آبی تر از دریا عزیزم به کامت شادی دنیا عزیزم الهی دائماً چون گل بخندی شب و روزت خوش و زیبا عزیزم رادمهر کوچولو تولدت مبارک
مامان رادمهر
پاسخ
قربونت برم عزیزم
mamane mahya
21 دی 92 14:59
salam khale tavalodet mobarak hezar sale beshi khoda hamishe o hame ja negahdaret bashe
مامان رادمهر
پاسخ
ممنون عزیز دل
فرشته مامان محمدرضا
21 دی 92 19:29
تولد تولد تولدت مبارک عزیزم رادمهر جونم. انشالله که 120ساله شی. یه عالمه گل و بوس از طرف من و محمدرضا تقدیم به رادمهر جون.