روزانه های 13 ماهگی ...

گل مامان 13 ماهه شدنت مبارک

این ماهم مثل ماهای قبل پر بود از عاشقانه ها و روزای شیرین با تو بودن البته به جز این هفته آخر که سه روزشو کامل تب بالای 39 درجه داشتی و فقط با شیاف اونم موقت تبت پایین میومد ما خیلی نگرانت بودیم دکترم چند بار بردیمت گفتن از عفونت نیست آخه اصلاً علائم دیگه ای نداشتی فقط تب بود و روز اولم گلاب بروت استفراغ بعدشم که آزمایش ادرار ازت گرفتیم که تا جوابش بیاد مردم و زنده شدم که خداروشکر اونم جوابش منفی بود خلاصه یه تب عجیب و قریب و بدون علت بود شایدم مال دندونات باشه البته فعلاً 6 تا دندون (4 تا بالا و 2 تا پایین) بیشتر نداری هنوز از بقیش خبری نیست.

  کلمه های جدید که میگی داغ و جیز هستش هر وقت یه چیز داغ ببینی میگی داغ ، لالا هم میگی و همینطور کلی حرفای  جدید که من هیچکدومشونو نمیفهمم

یه شیرین کارییم که سه روز پیش انجام دادی و من کلی به خاطرش ذوقیدم این بود که هر دومون آماده شده بودیم و منتظر بودیم که بابا علی بیاد دنبالمون بعد مثل اینکه حوصلت سر رفته بود و زودتر میخواستی بری بیرون که رفتی سمت در ورودی و اونجا رو به من کردی و بدون اینکه چیزی بگی دستتو به حالت اینکه بیا بریم بالا و پایین میکردی اینم بگم که این کارو قبلاً یه بار جلوت انجام داده بودم و شما تو ذهنت مونده بود از بس که باهوشی جیگر

دیگه اینکه کاملاً بلدی چطوری قفل گوشی منو باز کنی اول دکمه ی پایینشو میزنی بعد که علامت قفل اومد انگشتت رو روی علامت قفل نگه میداری بعدش بازش میکنیو میری تو منوش این کارتو چند بار امتحان کردم و مطمئن شدم که اتفاقی این کارو نمیکنی کاملاً میدونی داری چیکار میکنی تازه یه بازیم توش هست که بازی تاسه و باید گوشی رو تکون بدی تا حرکت کنن این بازی رو هم بلدی چطور انجام بدی.

دیگه بریم سراغ عکسای این ماه

این کلاه و شال گردنو که میبینی با مامان نازی با هم برات بافتیم

یه جمعه بابا علی و مامان نازی و مهمونشون کردیم و بردیمشون رستوران پردیس میم هوا عالی بود و کلی بمون خوش گذشت ، شمام که از بغل مامان نازی جم نخوردی

اینم عکس گل پسری در حال الکی عطسه کردن اولش سرتو اینطور بالا میاری و بعد از چند بار ha گفتن میگی hapichi

اینجام همون رستورانه که گفتم

در راه برگشتم که دیگه لالا بودی

عسلی پسر در حال چیدن حلقه های برج هوش

پسری در خال اشاره به لوستر ، دیگه الان هر چی رو بخوای با اشاره نشون میدی اولین بارم به ماست اشاره کردی همینطور اسم هر کی که بیاریم وازت بپرسیم کو با اشاره نشون میدی

اگه یه لحظه بی حرکت باشی من از تعجب شاخ در میارم به خاطر همین عکسات تار میشه

مامان جون جغدت چه مزه اییه؟؟؟

بیا نگفتم فوراً اومدی پایین

گل پسری و 4 تا دندونای تازش

قربون اون موهات که هر وقت از حموم میای اینطور فر میخوره

مامان جون چقدر زود یادت افتاده که پسونک بخوری

اینم از عکسات وقتی که تب داشتی چون بی حال بودی تونستم حسابی ازت عکس بگیرم

نمیدونم چرا این دست خوردن از سرت نمیفته چند وقتیه همش دستت تو دهنته آب دهنتم خیلی میریزه - خدا کنه زودتر دندونات در بیان که راحت شی 

تازگیا دوس داری از میز جلو مبل بالا بری اینم سندش