این روزها . . . .
این روزها درگیر گریه های گاه و بیگاه تو هستم پسرکم. وقتی آن صورت معصومت را گرفته و نالان میبینم غم و غصه از هرجهت به طرفم هجوم می آورد ، دوست دارم برابت کاری انجام دهم ، تو را در آغوش میگیرم و به نرمی به قلبم می فشارم ، شروع به راه رفتن میکنم ، در گوشت لالایی می خوانم ، شاید دردت التیام یابد ، این کار هم گاهی کفایت نمی کندو تو همجنان گریه می کنی. به خدا روی می آورم و می گویم :((پروردگارا ! ملتمسم به درگاهت. که دردی ندهی به جان فرزندم ، که اگر می دهی به جان خویش خریدارم)).
شاید دردت یک درد دل ساده باشد ولی کوچکترین دردها برای من که مادر توام کوهی از درد است که دیدن آن درد بی درمان من است.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی