ادامه دار شدن گریه هات ...
عزیز دل مادر چهار پنج روز گریه هات ادامه پیدا کرد که دیگه روزای اخیر به اوجش رسید طوری جیغ میزدی که سابقه نداشت نه تو بغل ساکت میشدی نه وقتی رات میبردیم حتی شبام نمیخوابیدی خیلی حالت بود ، از اینکه نمیتونستم برات کاری کنم خیلی ناراحت بودم همراهت میزدم زیر گریه به خودم میگفتم یعنی خوب میشی؟ اصلا نمیتونم تورو انقدر بدحال ببینم ـ پیش چن تا دکتر بردیمت نتونستن تشخیص بدن چته آخرش دیروز صبح بردیمت بیمارستان تو اورژانس بستری شدی موقع وصل سرم من نتونستم طاغت بیارم زدم زیر گریه مامان نازی که بامون بود منو فرستاد بیرون برعکس خودت خیلی گریه نکردی وقتی دستتو با آنژوکت دیدم جیگرم کباب شد این عکست تو اون وضعه که یه خاطره تلخ برای هر مادریه:
اینم وضعیتی که این چن روز داشتی:
هر وقت این عکساتو میبینم حالم خراب میشه ایشالله هیچوقت دیگه ایطوری نشی هستی من .
خلاصه بعد از اینکه از آزمایشاتو سونوگرافیت هیچ نتیجه ای نگرفتن دکتر بخش بعد کلی سوال و جواب فهمید علت بی قراریات خوردن داروی سرماخوردگی کودکانه که دکتر رضوانی برای التهاب گلوت داده بود گفت داروتو بت ندم بعلـــــــــــه یه داروی اشتباهی نتیجش میشه معده درد تو و زجر کشیدن چند برابر من به خاطر تو ای کاش پزشکا یکم تو کارشون بیشتر دقت کنن و کامل شرح حال مریض رو بپرسن که این بلاهارو سر هیچکسی نیارن .
الحمدالله خدارو صدهزار بار شکر با قطع کردن داروت دیشب بعد اون همه بیخوابی از یازده شب خوابیدی تا یازده امروز وقتیم که بیدار شدی برخلاف همیشه که یه ثانیه هم نمیخوای رو زمین بمونی وسر و پات بالا میمونه (برای نمونه این عکس):
دیگه رو زمین چند مین میمونی با خودت مشغول میشی اصلا انگار معجزه شده آخه خیلی آروم شدی امروز یه سره با دهنت عذر میخوام با حالت تف تفی میگفتی دیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــز یا چن وقتی بود که رو شکم نمیفتادی ولی امروز همش کارت برگشتن بود بعدشم زود خسته میشدی صورتتو تو زمین فرو میکردی و صدات در میومد منم با خوشحالی میپریدمو برت میگردوندم اینم عکسش:
بازم خدارو شکر که خوب شدی الان که ساعت 2:45 مین شبه تو خواب نازی بازم شکـــــــــــر...الحمدالله