به یاد لب تشنه شیش ماهه دشت کربلا ...
پسر شیش ماهه ی من ، امروز نمیدونم چرا همینطوری یاد حضرت علی اصغر افتادم یهو دلم گرفت یاد غریبی و مظلومیت امام حسین (علیه السلام)، یاد شیش ماهه ای که تو آخر نامردی با لب تشنه تو بغل پدرش جون داد و حال و روز مادر علی اصغر و که افتادم جیگرم سوخت رفتم سراق این مداحی که اسمش لالایی علی اصغر، نمیدونی چه سوزی داره ، متنش اینه:
لالالالا لا بخواب آروم قهر نکن من طاقت ندارم
لالالالا لا گل تشنه از کجا مادر آب بیارم
لالالالا لا بخواب آروم تا نگیره دشمن سراق تو
لالالالا لا گل تشنه میسوزم از لبهای داغ تو
لالالالا لالالالا علی لای لای علی لای لای
لالالالا لا بخواب آروم مشک ساقی شد پاره پاره
لالالالا لا گل تشنه آسمونم ابری نداره
لالالالا لالالالا علی لای لای علی لای لای
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی