این روزای هستی مامان ...
به لطف خدای مهربون بعد از ادای نذری که برات کردم چند روزیه که شیر میخوری حتی تو بیداری ، غذاهاتو هم میخوری با اشتها و من از این بابت خیلی خوشحالم امیدوارم که زودی وزن بگیری آخه تو این چند وقت اصلا وزنت بیشتر نشده بود.البته گاهی وقتا که باز بازیگوشی رو به شیر خوردن ترجیح میدی من اگه شعر توی ده شلمرود حسنی تک و تنها بودو برات بخونم سرتو میاریو شیر میخوری و انگشتتو همش میکنی توی دهن من - داروی کتوفتو بعد از دوبار دادن قطعش کردم ولی پرهیز غذایی همچنان سر جاش باقیه هر چند هنوزم حساسیتی که به لیست بلند غذایی که دکتر گفته رو قبول ندارم ؛ امپرازولو هم به تدریج قطعش کردم و خدارو شکر دیگه مشکلی نداری.
دیگه اینکه حسابی به من وابسته شدی نمیذاری از کنارت جم بخورم اگه برم سراغ کارام دستاتو مشت میکنیو خونه رو میذاری رو سرت ، انگار بلندگو قورت دادی انقدر داد میزنی که سرم درد میگیره و مجبور میشم بیام بغلت کنم به خاطر همین وضعه که اصلا نمیتونم به کارام برسم ، اینم سند جرمت :
اگه مامان نازی باشه که به کنارت نشستنم رضایت نمیدی حتما باید تو بغلش باشی اونم ایستاده یعنی اصلا نمیخوای باسنتو رو زمین بذاری نمیدونم چرا همش دوست داری وایسی اگه بخوایم به زور بشونیمت خودتو همچین سیخ میکنی که انگار عصا قورت دادی و دیگه مارو میگیری البته گرفتن که نه با چنگ و دندون مارو میگیریو از جات بلند میشی ، به این کارم خیلی اصرار داری و تو حالت ایستاده هم میتونی دیگه تعادلتو حفظ کنی
از ننو بگم که دیگه ازش بدت میاد و باش به هم زدی تا میذارمت توش گریت بلند میشه و من با کمال میل جمعش کردم واز این بابت خوشحالم چون اتاقتو زشت کرده بود حالا دیگه ایشالله میدیمش به نی نی تو راهی دایی جواد . مدل خوابیدنتم اینطوری شده که یا در حال شیر خوردن میخوابی یا انقدر پهلو به پهلو میشی تا خوابت ببره .این عکس مال امروزه که برای اولین بار تو تخت خودت خوابت برد که منو بسیار از این کارت شگفت زده کردی نازنینم:
تو روروک اگه سه مین بشینی شاهکار کردی زود خسته میشی و میای پای منو میچسبی و انقد گریه و هوار هوار میکنی که مجبور میشم کارامو ول کنمو تو رو بچسبم
یه کار بدیم که این روزا میکنی اینه که وقتی تو بغلی از ذوقت یا مارو میزنی یا صورتمونو میکنی و اینکه خدا نکنه مو ببینی که اگه ببینی با قدرت تمام میکشی ، امیدوارم این عادتا از سرت بیفته عزیزم
یاد گرفتی بعضی وقتا تند تند با لبات حباب درست میکنی و بترکونیش که عکسشو متاسفانه نتونستم شکار کنم همش بعد از ترکیدنش گرفته میشد مثلا این عکس برای نمونه:
ودیگه اینکه انقدر بلا شدی که نگو اصلا یه ثانیه یه جا آروم نمیگیری مثلا تو بغل یا تو حالت ایستاده همش درجا میچرخیو یا میخوای ازمون بالا بری فک کنم مارو شبیه درخت میبینی اینم یه نمونه از عکست تو خونه مامان نازی که داری از دایی جواد بالا میری :
تازگیام که سوزنت یا روی نه نه نه نه و یا روی دی دی دی دی گیر میکنه گاهیم دت دت دت میگی مثلا وقتی میخوای بیای بغل من با دعوا بم میگی نه نه نه نــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه (آخرین نه رو با داد میگی و منم حساب کار دستم میادو سریع بغلت میکنم )
همچنان عاشق ددر دودوری به محض باز کردن در خونه و وارد شدن تو راهرو چنان جیغ و ذوقی میکنی که همه ی همسایه هامون میفهمن یه بارم یکیشون بم گفت مام از ذوق کردن پسرتون کیف میکنیم.