رادمهررادمهر، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 10 روز سن داره

♥ღღ♥ رادمهر ، خورشيد بخشنده، بخشنده همچون خورشيد ♥ღღ♥

و اما عکس های اخیر ...

  این روزا به شدت تنبل شدم ، حوصله ی هیچ کاریو ندارم حتی وبلاگ نویسی ، امیدوارم هم دوستان وبلاگی منو ببخشن که بشون سر نمیزنم و هم گل پسرم  که وبشو دیر به دیر آپ میکنم. حالا بریم سراغ ادامه مطلب با یه سری عکس خوشگل موشگل رادمهر: مراحل خراب کردن برج :     فقط برای خراب کردن برج سینه خیز میری اولین ایستادنت عزیزم مراحل نشستن از حالت خوابیده :       اینجام محو تماشای برنامه ی مورد علاقت بی بی انیشتینی ، فقط نمیدونم چرا از کل ترکاش فقط یکیشو خیلی دوس داری و از اول تا آخرشو میبینی تا صدای آهنگشو میشنوی سریع با خنده به تی وی نگاه میکنی ،...
20 آبان 1392

برای دوستان وبلاگی...

  دوستای وبلاگی سلام مارو به خاطر اینکه بتون سر نمیزنیم ببخشید آخه یه هفته ایی سفر بودیم و اونجام دسترسی به نت نداشتیم . از مامان آندیای جیگرم ، مامان مهتاب خوشگلم ، مامان فاطمه ی عزیزم ، مامان شاهین خان ، مامان آراد جانم ، مامان بردیای ناز ، مامان سید عرشیای خوشگل ،مرمر جان ،صوفی جان و اللخصوص مریم جون دختر دایی گلم ممنون بابت همه ی نظرات قشنگتون که همیشه باعث دلگرمیمونید ببخشید که جوابتونو تک تک ندادم . تو اولین فرصت عکسای سفرمونو میزارم - یه دنیا بوس برای بهترین دوست ...
20 آبان 1392

خبر فوری ...

دیروز تو سن 9 ماهو 17 روزگیت برای اولین بار تونستی از حالت خوابیده خودت به تنهایی بشینی و این کارو دوست داری و تا من شما رو روی شکم میخوابونم که مثلا بت تمرین چار دست و پا رفتن بدم دنده عقب میگیری و پاهتو به زور زیر شکمت جمع میکنی و میشینی کارای دیگه که یاد گرفتی اینه که سینه خیز میری بشرط اینکه جلوت مکعبای رنگیتو روی هم بچینم و شمام برای خراب کردن برجی که من درست میکنم با تلاش زیاد میای و اونارو خراب میکنی هرچند که دیگه فکر کنم یاد گرفتن سینه خیز رفتن و چار دست و پا شدن برات بی معنی باشه چون فکر کنم همین روزاس که راه بیوفتی آخه یکی دو روزه میبینم میتونی بدون کمک چند ثانیه سرپا بایستی و تو همین حالت یکی دو قدم بر میداری و لبه مبل رو میگ...
5 آبان 1392

عکسای ماه نهم گل پسری...

عکس منتخب خودم: بقیه ی عکسا تو ادامه مطلب من نخوام عکس بگیرم باید کی رو ببینم؟؟؟؟ مامان جون بستنیش خوشمزه تره   وقتی نمیخوام بشینم باید کیو ببینم هان.....بابا حریف من نمیشین بیخود تلاش نکنین وقتی مامانم ماچم میکنه نمیدونم چرا لپم قرمز میشه   اینم از دندونام و آش دندونیم که برام پختن ولی به خودم ندادن بخورم     من با لباسایی که مامان شعله-مامان بابام بابت دندونام بم هدیه داده تو محوطه ی خونمون اینجام با مامانم داریم پیاده میریم کتابخونه ومنم حسابی خوابم میاد آخرشم خوابم برد اینم ره آورد کتابخونه - مامانم میخواد منو به زور کتابخون کنه ولی من ک...
25 مهر 1392

پایان 9 ماهگی و با امید بر خدا شروع 10 ماهگی...

به لطف خدا 9 ماهگیت تمام شد و وارد 10 ماهگیت شدی عزیز دلم.فقط میتونم بگم خداروشکر که گل خوشبویی مثل تو رو بمون هدیه داده که با بویدنت پر از حس خوب خوشبختی میشم و به خاطر مادر بودنم به خودم میبالم چون تو احساسی رو بم هدیه دادی که با هیچ حسی روی زمین نمیتونی مقایسش کنی  خدایا به خاطر اینکه من رو زن آفریدی و به من فرصت مادر بودن رو دادی ممنون و خدایا به هر زنی که خواهان مادر بودنه این فرصت رو عطا کن.......آمین گل قشنگم ساده میگم دوست دارم ولی تو این دوست داشتن رو ساده نگیر چون این جمله ساده ترجمه ی عشقی به وسعت همه ی آسمون ها و زمینه ...
21 مهر 1392

دومین دندون...

مروارید بعدیم کنار مروارید قبلیت تو تاریخ 92/7/14 سرش بیرون زد الان دیگه باید بگیم: رادمهر داره دو دندون                            قند میخوره از قندون ...
18 مهر 1392

اولین مروارید عسلی پسر ...

سلام سلام صدتا سلام                                        من اومدم با دندونام می خوام نشونتون بدم                                      صاحب مروارید منم  یواش یواش و بی صدا                                                شدم جزو کباب خورااااااااااا    ـــــــــــــــــــــــــــــــــ...
15 مهر 1392

این روزای هستی مامان ...

به لطف خدای مهربون بعد از ادای نذری که برات کردم چند روزیه که شیر میخوری حتی تو بیداری ، غذاهاتو هم میخوری با اشتها و من از این بابت خیلی خوشحالم امیدوارم که زودی وزن بگیری آخه تو این چند وقت اصلا وزنت بیشتر نشده بود.البته گاهی وقتا که باز بازیگوشی رو به شیر خوردن ترجیح میدی من اگه شعر توی ده شلمرود حسنی تک و تنها بودو برات بخونم سرتو میاریو شیر میخوری و انگشتتو همش میکنی توی دهن من - داروی کتوفتو بعد از دوبار دادن قطعش کردم ولی پرهیز غذایی همچنان سر جاش باقیه هر چند هنوزم حساسیتی که به لیست بلند غذایی که دکتر گفته رو قبول ندارم ؛ امپرازولو هم به تدریج قطعش کردم و خدارو شکر دیگه مشکلی نداری. دیگه اینکه حسابی به من وابسته شدی نمیذاری از ...
15 مهر 1392

عکسای 28 و 29 شهریور ...

عکس منتخب خودم که هر وقت نگاش میکنم دلم میریزه از بس تو این عکس خوشگل و جیگر افتادی   ادامه داره ... رادمهر در حال کشیدن مو و گوش مهلا خانومی ساعت 1:30 رادمهر در کارتینگ و پسر خوشتیپ من در جشن تولد یک سالگی دختر عمش مهلا و مهلا خانوم یک ساله تو این عکس کپی دایی جوادت شدی - حلال زاده به داییش میره دیگه در آخر هم از آقا محسن (پسر عمه ی گرامی رادمهر) به خاطر عکسای خوشگلی که با دوربین حرفه ایش از پسری گرفته  تشکر میکنیم ...
6 مهر 1392