رادمهررادمهر، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 9 روز سن داره

♥ღღ♥ رادمهر ، خورشيد بخشنده، بخشنده همچون خورشيد ♥ღღ♥

19 ماهگی ...

سلام به پسر ماهم که این روزا به قدری شیرین شده که با دیدن قد و بالاش و اداهاش روزی هزار بار میمیرمو زنده میشم. ماه رمضون امسال توفیق داشتم با اینکه به شما شیر میدادم روزه هامو بگیرم سخت بود مخصوصاً از ظهر به بعد کلاً بی حال میشدم و دراز کش و شمام مدام شیر میخواستی و منم دریغ نمیکردم آخه مگه حریفت میشم سحرا بعضی وقتا با ما بیدار میشدیو میشستی رو پای بابایی با هم سحری میخوردیم از وقتی راه افتادی یعنی از 10 ماهگیت متوجه شدیم از تاریکی یکم میترسی هر جا باشی در هر حالتی باشی اگه چراغ خاموش بشه بدو میای سر جات میخوابی حالا اگه یه نور حتی کمش مثلاً از زیر درم بتابه جذبش میشی به خاطر همین بود که سحرا بیدار میشدی ، اینطوریه که بابایی بت م...
20 مرداد 1393

لیست غذای نی نی ها ...

سلام دوستان گلم با اینکه مطمئنم همه شما تو زمینه ی آشپزی صاحب سبکین همونطور که قولشو داده بودم یه لیست از غذاهایی که میشه برای کوچولوهامون درست کنیم رو تو این پست میذارم برای مواقعی که میمونیم برای بچه های بدغذامون چی بدرستیم ولی هر چی فکر میکنیم چیزی به ذهنمون نمیرسه . راستی اگه شمام غذایی بلدین که کوچولوتون ازش خوشش میاد که تو این لیست نیست لطفاً تو نظرات بنویسین مطمئن باشین دعا گوتون میشم  یه نکته برای کسایی که نمیدونن یا مثل من با بی حوصلگی تمام برای بچشون آشپزی میکردن بگم که تزیین قشنگ تو اشتهای بچه خیلی موثره من خودم به تازگی اینو تست کردم رادمهر وقتی غذای تزیین شده رو جلوش میذارم با اشتهای زیاد تری میخوره ، چند تا نکت...
19 مرداد 1393

عکسای 18 ماهگی...

18ماهه شدنت مبارک عشق کوچولوی من ، مامانو به به خاطر اینکه دیر وبتو بروز میکنه ببخش ، آخه به خاطر روزه گرفتن بدجوری بی حال و بی رمق میشم دیگه چاره ایی نیست به خاطر بارداری و شیردهی دو سال روزه خوری کردم حسابی خوشبحالم شده بود ولی امسال نتونستم قسر در برم. خلاصه ، این ماه هم در کنار شما عشق کوچولوی خودم مثل همیشه خیلی شیرین گذشت به خاطر همین ............... خدایا سپاسگذارم تو این ماه 4 تا دندون تازه دو تا تو فک بالا و دو تا هم پایین سرشون بیرون زد که با این 4 تا دندون تازه مجموعشون به 12 تا رسید. الان دیگه همه اون دسته از کارتایی که تو پست قبلی گفتم بدون غلط اشاره میکنی. صدای اردک و جوجه و گوسفند و کلاغ و قطار رو هم در می...
23 تير 1393

برگشت سلامتی نازدونه خان ...

سلام به دوستان گلم و نازدونه ی خودم . اومدم با یه خبر و یه پست آموزشی البته اگه به دردتون بخوره خبر اینه که بعد از تشخیص دکتر رادمهر در مورد بی اشتهاییش به مشکل معده داشتنش و تجویز پنتوپرازول و مولتی-زینک رادمهر بعد از دو هفته به صورت معجزه آسایی بهتر شد و خدارو شکر الان کم و بیش غذاشو میخوره ولی بازم همچنان باید با روشای خاصی که تو ادامه توضیح میدم غذا میخوره از اونجایی که این غذا نخوردن نی نی ها دغدغه ی خیلی از مادراست راهکارایی رو که دوستان گلم دادن رو و همینطور روشایی که خودم به پسرم غذا میدم و غذاهایی که میشه برای نی نی ها درست کرد رو مینویسم شاید بتونه برای کسی کمک کننده باشه ا ول از همه نظر خانوم دکتر مامان ثنا عسلی ر...
16 تير 1393

کودک نخبه...

سلام به کودک نخبه ی خودم اومدم فقط بگم سه روز پیش تو سن 1 سال و 5 ماه و 6 روزگیت وقتی برای اولین بار ازت خواستم کارتایی رو که اسمشون رو میبرم نشون بدی در کمال ناباوری من 90 درصدشون رو درست نشون دادی و حسابی منو بابایی رو متعجب کردی آخه اصلاً انتظار نداشتیم به این سرعت این همه کارت رو بشناسی (کارتایی که فعلاً میشناسی از دسته ی اشیا ، پوشاک ، حیوانات ، خوردنی ها،حشرات و اعضای بدن هستن ) قربونت برم که انقدر باهوشی نازنینم ...
29 خرداد 1393

درخواست کمک از خوانندگان وبلاگ ...

رادمهر یه ماهه که اصلاً غذا نمیخوره قبلاً به زور فیلم و بردنش تو بالکن یا انجام کارایی که حواسشو پرت کنه غذاشو میدادم البته همون موقم یه ذره بیشتر نمیخورد ولی حالا همونشم نمیخوره خیلی ناراحت و درموندم نمیدونم دیگه چه کار کنم از دوستانی که مشکل منو دارن و تجربه ایی دارن که میتونه بدردم بخوره درخواست کمک دارم. ...
21 خرداد 1393

اتفاقات و پیشرفت های گل پسری در 17 ماهگی ...

جگر گوشه مامان سلام اول از همه 17 ماهه شدنت مبارک همینطور هشتمین دندونت ، دیگه برای خودت مردی شدیا البته یه مرد شیطون و فوضول که با دادا و جیغای بنفشش میخواد وجودشو بمون ثابت کنه اتفاقی که اول این ماه افتاد این بود که بالا و پایین رفتنات از مبلا خیلی خطرناک شده بود و من هر بار که روشون ورجه وورجه میکردی از ترس دلم میریخت و آخرش اتفاقی که نباید میافتاد افتاد و شما با سر از روی مبل افتادی خدارو شکر با ضرب نخوردی زمین و زود گریت بند اومد همون موقع با بابایی تصمیم گرفتیم مبلا رو برعکس کنیم تا دیگه نتونی بری روشون و اینطوری شد که دیگه به خاطر سلامتی شما این دکور جدیدم به خونه اضافه شد و ما دیگه باید روی زمین بشینیم اتفاق بعدی و البته ب...
19 خرداد 1393